زمان جاری : شنبه 15 اردیبهشت 1403 - 3:43 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 33
نویسنده پیام
sadeghi آفلاین


ارسال‌ها : 3
عضویت: 11 /9 /1391
محل زندگی: طهران
شناسه یاهو: puriasadeghi@ymail.com


شعر
ی سقوط بی‌تامل زیر تکبیر مداوم
محتضر شرم قدیمی ای تباهی مقاوم
به کدوم مذهب
شومی که نگات رنگ غروره
می‌شنوم صدای مرگ و بی‌تحمل تو عبورِ
تو خودت خواستی
که دنیا به حضور تو بخنده
این طبیعیه که روحت تو گذشته‌ها بگنده
وقتی تفسیر
حضورت بی‌بها و بی‌دلیله
تو نماینده قومی شدی که تنش علیله
من چرا باید نگامو
با چشای تو بسنجم
تو گلوت هرزه می‌خونه چرا از صدات نرنجم
بوی یک عقده‌ی
پنهون میاد از کاسه‌ی چشمات
یه هزارس که تو داری این جناز رو رو دستات
من
خجالت زده‌ی گناه مرسوم تو هستم
تو حماتت طلوعی و من از معجزه خستم

امضای کاربر :
مردان بزرگ عمل اراده می کنند و مردان کوچک آرزو

وقتی خوشحال هستید به موسیقی گوش می دهید اما وقتی ناراحت هستید معنی آن را درک می کنید

از این که مورد توجه هستید خوشحال نباشید،تیتر اول روزنامه ی امروز کاغذ باطله ی فرداست
چهارشنبه 22 آذر 1391 - 23:36
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :